هنگامی که در زیر صفه تخت جمشید می ایستیم و روزگار رونق آن را تجسم می کنیم ،تناسبات ، رنگ ، حجم و کنترلی را می شود متصور شد که هزاران نفر از ملل تابعه حکومت هخامنشی را در جای خود میخکوب می کرده .

این بهره گیری از معماری و معماران توسط قدرتمندان در سراسر طول تاریخ برای نشان دادن عظمت و نمایش برتری بر دیگران ،استفاده شده.

معماران، در طول تاریخ برای قدرتمندان، ایثارگرانه ، سنگ تمام گذاشته اند و آثاری خلق کرده اند که گاه معجزه آسا می نماید ، چه در معماری آیینی و چه در معماری تشریفاتی مانند:کلیساها، زیگوراتها، کاخ ها، المانها و…

این آثار بهت انگیز در اوج درایت و کاردانی در تمامی حیطه های کلان از طراحی، ساخت، بهره برداری و نگهداری تا جزئیات بسیار ریز در چیدمان، طراحی داخلی بسیار دقیق و ریاضی گونه، بهره گیری از پتانسیل های محیطی، روانشناسانه و… است.

بنابراین یکی از قدرت های معماران، بهره گیری از هنر و دانش فراوان خود برای نمایش قدرت و اقتدار حاکمان، ثروتمندان ویا گروه های مسلط بر جوامع بوده است . تسلطی که به خوبی در آثار فاخر در سراسر دنیا در حیطه معماری و منظر دیده می شود .

اما این قدرت نمایی جهت تسلط بر دیگران یک وجه دیگر نیز دارد که این نوشتار به پرسش از آن می پردازد:

اگر یک معمار با قدرت خلاقیت و مهارت در استفاده مناسب از سازه، روانشناسی محیط، تاسیسات و غیره، یکی از بهترین اتاقهای گاز دنیا را در اردوگاه آشویتس با هدف نسل کشی بسازد و یا با مهارت سازه ای خود کله مناری از هفتاد هزار کشته اصفهانی در حمله تیمور با هدف ترساندن دیگر شهرها و تسلط تیمور بر ایران، بنا کند و یا زندان مخوف ،بنام قهقهه در دوران صفویه بسازد که فرار از آن غیرممکن بود و پر از اتاقهای شکنجه ،آیا این معمار همان قدر که مخترع گاز خردل در کشتار حلبچه مقصر است در طراحی عالی و بی نقص این آثار مقصر نیست ؟

می دانیم که آلبرت اشپر (Albert Speer) معمار هیتلر هیچگاه بخاطر طراحی و ساخت استادیوم تسپلینفلد در نورنبرگ مقصر شناخته نشد اما آیا او به عنوان «کمیسر نمایش هنرمندانه و فنی رژه‌ها و راهپیمایی‌های حزب»و یک معمار ،با استفاده از هنر بی نظیر خود هزاران نوجوان و جوان آلمانی را فریفته نازی ها نکرد و از آنها قاتل و یا کشته نساخت ؟ آیا معماران اتاق های گاز،کله منارها ،قلعه های قهقهه و اتاقهای شکنجه، مستقیم و یا غیر مستقیم مقصر نیستند ؟  مرز و حدود اخلاق در معماری کجاست ؟ اگر معمار با استفاده از دانش روانشناسی محیط خود ،فضایی بسازد برای به جنون رساندن افراد اسیر و یا بیشتر کردن درد افراد تحت شکنجه ، آیا گناهکار و یا شریک در جنایت نیست ؟ آیا ساختن فضایی برای یک کارفرما بقصد کشتن، شکنجه دادن و یا تاثیر گذاری بر افراد برای یک امر غیر اخلاقی ،شراکت در جنایت نیست ؟  آیا این نوشتار کوتاه پانصد و سی کلمه ای ، تاثیری بر بده بستان هزاران ساله معمار و کارفرما خواهد گذاشت ؟ و یا باید بگذارد ؟

بنظر می رسد که ابعاد نقادی معماری با یک گستره نامحدود، گاهی به وجدان معماران نیز سرکی می کشد.