«دورنمای منتقدانه: نقد در معماری کُره‌»

ترجمه سولماز جواهری، استودیو پژوهشی رهیافت

19 آگوست 2020 | توسط هیونگمین پی [1]| کره


نقد به عنوان یک کنش مدرن و اروپامحور متولد شد. بر اساس عرف متافیزیکی وابسته به غرب و با ظهور از دوران رشد و گسترش، وظیفه اولیه آن توجیه نقش هنر در جامعه مدرن و سرمایه داری بود. این کار با تمرکز بر دست ساختهای اروپا و ایالات متحده، عمدتاً با تعریف اثر هنری مدرن سروکار داشت.

نقاشی مدرن چه چیزی ست؟ مجسمه سازی چیست و چگونه از نقاشی متمایز است؟ ماهیت فضای معماری چیست؟ در نیمه دوم قرن بیست، پست مدرنیسم با شناخت روزافزون جهان بینیِ غرب-محور خود، به چالش کشیدن این روایت‌های منفرد را آغاز کرد. با این حال، حتی وقتی داستانهای خود را به ارتباط هنر و معماری با جامعه و سیاست گسترش می‌داد، در درجه اول پاسخگوی ساختار مدرنیستی خود بود.

برای کره جنوبی، نیمه دوم قرن بیستم با ظهور و سقوط صنعتی شدن و دیکتاتوری ها تعریف شده بود. متناسب با آن، موسسات معماری تاسیس شده در این دوره کمتر برای ارتقاء خلاقیت و بیشتر برای آماده سازی و توسعه نیروی کار مهیا می شدند. در همین محیط دیکتاتوری، افراد و جوامع کوچک، غالباً در واکنشی به دولت استبدادی، به دنبال فرهنگی انتقادی بودند. ادبیات پراکنده نقد، که منحصراً برای یک خواننده بومی تولید شده با دوگانگی اش مشخص می شود: از یک طرف خود را با ایده هایی که از غرب می آیند می سنجد و از سوی دیگر، در روایت های قدیمی هویت «کره ای بودن» ریشه دوانده است.

فضاهای باقی مانده در میان واقعیت های تقریبی تبدیل به منبعی برای خیال پردازی می شود. هنرمند آمریکایی-کره‌ای به نام جون پایک[2] یک مزرعه برای  DMZ-c1988  تصویر کرده است. تصویر با مجوز از Storefront for Art and Architecture، نیویورک

با توجه به خودآگاهی ما از بازماندگی کره، بسیاری از معماران جوان و دانشجویان (از جمله من) با فرض بازگشت به کره جنوبی در خارج از کشور تحصیل کردند. شکاف بین این تجربه جهانی و شرایط کره، نیروی سازنده ای را فراهم می کرد. با این حال، دهه های گذشته نشان داده است که مورد اول زمانی کارایی دارد که در موقعیت های خاصی در خدمت مورد دوم باشد.

قبل از این که موسسات معماری بتوانند هر نوع ثباتی را ایجاد کنند، کره جنوبی به سمت  یک جامعه پست مدرن و راکد حرکت کرد. دهه 1980 شاهد گسترش مجلات معماری بوده است که به نوعی نوشتن انتقادی را در بر می گرفت.

با شروع قرن، این بازار به سرعت کوچک شده بود، زیرا یا از بین رفتند یا به رسانه های تصویری مبتنی بر شبکه وِب تبدیل شدند. امروز، کمتر از دو دهه پس از تأسیس برنامه پنج ساله معماری، بازار کاری کوچکتر شده و مجبور است الگوی تحصیلی خود مبتنی بر آموزش یک معمار حرفه ای را بازارزیابی کند. این ادغام باید در بستر جهانی و انفجار بازار هنر و بازار املاک و مستغلات در نظر گرفته شود. از منظر غربی، دنیاهای «جدید» هنر کشف شده بودند و در محاصره دوسالانه و نمایشگاه های هنری رو به رشد درآمده بودند. دورنمای جهانی معماری یک جانبه باقی ماند، به این معنا که اکثر شرکت های اروپایی و آمریکایی فعالیت خود را در مناطق جدیدتری با رشد اقتصادی بیشتر گسترش دادند.

موسسات معماری غربی، در جایی که نقد هرگز چنین جایگاه مشابهی در هنر نداشت، سعی در ایجاد و توسعه‌ی نظام هایی فراگیر و از جمله تاریخ جهانی و شبکه های فراملی داشتند. اگرچه این راهی بود تا به فرهنگ ها و مناطقی بپردازند که قبلاً از علاقه آن‌ ها فاصله داشت، اما ادبیات منتشر شده از این موسسات اقتدار خود را به تدریج از دست داد. اعتبار و نفوذ غربی هنگامی که  بر عرف خود متمرکز بود در بالاترین حد خود قرار داشت: وقتی از لوکوربوزیه بیشتر از کیم سو گون[3] صحبت می‌شد، یا وقتی صحبت از اصول سبک ها بود تا سیستم‌ های جهانی.

اگرچه مطمئناً معماران ستاره و شرکت های بزرگ بیشتر مورد تقاضا بودند، اما پدیده معمار جهانی بیشتر نشانه تمایل بازار بود تا یافتن یک مرجع خلاق. هدف این نیست که کسی را پیدا کنیم و او را برای خلاء فزاینده تفکر انتقادی سرزنش کنیم، بلکه باید ماهیت این تعمیم دوباره را درک کنیم.

در طی چهار دهه گذشته، ممکن است تلاقی تاریخی جهانی شدن و عبور از تئوری های محوری با دیدن ترویج مداوم معماری مدرن کنت فرامپتون[4] مرتبط باشد: تاریخچه ای انتقادی. برآورد من این است که افزایش صفحات کتاب او، متناسب با کاهش صحت مطالب و تأثیرگذاری چاپ اول آن بوده است. هنگامی که فصل جدید «معماری جهان و عملکرد بازتابی» در سال 1992 وارد چاپ سوم شد، بیانگر این نکته بود که نویسنده طرح را از فهرست «معمار و جنبش‌ ها» به لیستی از «عناوین کشورها» تغییر داده است. به من گفته اند در پنجمین نسخه که سال ۲۰۲۰ منتشر می‌ شود منتظر نمونه‌ هایی از معماری کره ای باشم. از من پرسیدند که آیا کلمه «بحرانی» همان معنایی را دارد که در سال 1980 نیز داشته است؟ در کتاب فرامپتون شاهد یک نقد خویشتن پندار جهانی از تمدن جهانی هستیم، که با شناختی اندک در مورد طیف گسترده‌ ای از مکان‌ ها از منظر خود صحبت می کند.

پروژه‌ی جزیره گاپادو از One O One نگاهی به پایداری طولانی مدت دارد و به دنبال اصلاح سیاست های عمومی است (منتشر شده در AR در می 2020). تصویر با مجوز از معماران  One O One

روشن است که نقد به هر سو جهت‌گیری کند، باید در دنیایی از بحران‌ های به هم پیوسته اعمال شود: تغییرات اقلیمی، طبقه‌ بندی ‌های دیجیتالی، نابرابری‌ های جدی و پاندمیک‌ ها. دگرگونی‌ بحران‌ های پیش رو را می ‌توان به شکل تعمیم دوباره حواس توصیف کرد، تفسیر عبارتی که توسط ژاک رانسیر[5] ابداع شده است. فیلسوف فرانسوی در انتقاد از تعمیم سختگیرانه طبقاتی، مکان‌ها و کارکردها، به موقع از افلاطون به عنوان نظریه پرداز اصلی یاد کرده است. افلاطون عنوان کرد بردگان و صنعتگران در فکر و گفتار سیاسی ناتوان هستند، زیرا باید بر کار خود تمرکز کنند. کار، تنها پس از آنکه از حوزه برده‌ داری به کارمزد سرمایه‌ داری منتقل شود وارد گفتمان انتقادی می‌ شود.

اگر شهر[6] یونانی برده‌ های شاغل در صنایع دستی را به عنوان «افرادی که دورتر زندگی می‌ کنند» در نظر می‌ گرفت، شهر مدرن از مقررات منطقه بندی برای جدا کردن کار، زندگی، تجارت و بازی استفاده می ‌کرد. تعمیم مجدد نیاز به تصوری حیاتی از فضاهایی دارد که دیگر کار و بازی در آنها متمایز نیست. زندگی روزمره‌ ای که شرایط زندگی خود را از بین نبرد و اقتصادهایی که از هم تفکیک نشوند.

برای تأکید بر منظور رانسیر[7]، این کار بیشتر زیبایی شناختی است تا مفهومی. به طور ذاتی در قلمرو سیاسی حواس است که با اشکال جدید یادگیری، ساختن و حرکت کردن، بازی می‌شود. سوال این جا است که نقد چگونه می‌ تواند در توسعه این بازتوزیع ‌های نوظهور نقش داشته باشد.

اگر یک تجربه کره‌ ای وجود داشته باشد که به این روند تغییرناپذیر و در عین حال اجتناب ناپذیر کمک کند، در پویایی فشرده قرن گذشته خود نهفته است. کره جنوبی به سرعت تغییر کرده است، به طوری که شهروندان فعلی این کشور از سه نسل با تجربیات بسیار متفاوتی رشد کرده اند: از پدربزرگ و مادربزرگی که در عصر کشاورزی متولد شده اند، والدینی که به عنوان سربازان صنعت کار می‌ کردند و کودکانی که در عصر دیجیتال متولد می ‌شوند و با اضطراب در یک جامعه مرفه اما نابرابر رشد می‌کنند. ارزش‌ های کهن کنفوسیوس، بوروکراسی‌ و همگنی اجتماعی در کنار فرهنگ ‌های شهری پر جنب و جوش وجود دارد. این سخن که در کره جنوبی «هر چیزی ممکن است و هیچ چیز ممکن نیست» از یک شرایط لایه لایه و متراکم بیرون می‌ آید.

 

«قبل از این‌که نقد بتواند هر نوع جایگاه سازمانی پایداری پیدا کند، باید با شرایط پس از حقیقت مقابله کند.» 

 

برای معماری معاصر آن، این نکته بدان معناست که کدها و مقررات توسط بوروکراسی در هر عرض جغرافیایی تفسیر می‌شوند، و باعث می ‌شوند که خلاقیت یک فرآیند اضطراب آور و خوشبختانه در مواردی مولد باشد. یعنی می‌ توان قابلیت های موازی در صنایع دستی، تولیدات صنعتی و فناوری ‌های دیجیتال را در قلمرویی مبتکرانه پیدا کرد که پروژه‌هایی غیرقابل تصور در اروپا و آمریکا را امکان پذیر می‌ کند. این بدان معناست که قبل از اینکه نقد بتواند هر گونه پیشینه نهادمند و پایدار پیدا کند، باید با شرایط پس از حقیقت مقابله کند.

من به عنوان یک منتقد، مورخ و مدیر هنری و در مقابل هر نوع بنیادگرایی افراطی، با وضعیت کنونی کره، نه برای ابراز تاسف بلکه به عنوان یک واقعیت که فرم‌های جدیدی از تکرار و کنش ظهور کرده، مواجه شده‌ام. در حال حاضر کره جنوبی به عنوان دموکراتیک ترین کشور آسیا، کشوری قدرتمند است که بوروکراسی ‌های آن مدتهاست نوآوری و خلاقیت را محدود کرده است.

لذا قوانین مصوب اخیر در سیستم عمومی معمار و تغییر سیاست‌های تدارکاتی، تبعات متفاوتی خواهد داشت. معماری و شهرنشینی این کشور از مجموعه شکل های هنری اش جدایی ناپذیر بوده؛ موضوعی که اکنون با استقبال از فیلم parasite از بونگ جون هو[8] به طور گسترده ای شناخته شده است.

مناظر فرضی آینده در نقاشی معماران موسسات تحقیقاتی ساختمانی و معماری Paekdusan در کره شمالی به تصویر کشیده شده است. تصویر با مجوز از نیکلاس بونر[9] / استودیو کوریو[10]

در مجله Absorbing Modernity، 1914-2014، موضوع و تِم رم کولهاس برای پاویون ‌های ملی در دوسالانه ونیز 2014، در واقع توافق نامه‌ای بود تا پاویون کره با کره شمالی و کره جنوبی سر و کار داشته باشد. من در همکاری مدیریت هنری با مینسوک چو [11] «دید کلاغی؛ شبه جزیره کره ‌ای ها» اولین نمایشگاه معماری را ارایه کردم که به این موضوع دشوار پرداخت.

با توجه به ماهیت تاریخی موضوعات و تِم ها در اکثر پاویون ‌های ملی، لحن واپس نگرانه ای وجود داشته است، اما به دلیل فقدان اطمینان افراطی در شبه جزیره کره، نگاه ما به گذشته قدرت بیان نیم نگاهی اجمالی به آینده را منتقل می‌کند.

در مواجهه با پدیده ای مرموز مانند کره شمالی، تمایز میان تاریخ، انتقاد، طراحی و گمانه به نظر بی ‌اهمیت می ‌آید. آخرین جملات مقدمه پروژه، هدف از بحث درباره قابلیت های منطق و اندیشه را بیان می‌کند: «بعد از همه کارها، مشاجرات مفهومی و تاریخی و پر کردن پاویون کره با آثاری جذاب، فضای در نظر گرفته شده برای کره جنوبی خالی ماند. به همین دلیل در وهله اول خود را کلاغ پنداشتیم؛ پرندگانی که یک چشمشان کور است. کلاغ‌ها همه چیزهایی که چشمشان می ‌گیرد را به خاطر یک نمایشگاه به دست نمی ‌آورند. اگر قرار باشد نمایشگاه‌ ها و کتاب‌ های خاصی نمایانگر واقعیت ویژه ای باشند، ما وظیفه خود را انجام داده‌ ایم. پاویون کره به جای ارایه از علم و دانش، با فضاهای خالی پر شده است».

‍مناظر شهری بازسازی شده جائه هو یونگ[12] به چشم انداز کنونی مدرنیته اشاره دارد. تصویر از جائه هو یونگ، با مجوز از MMCA، کره

قدرت بیان کره‌ای، خواه در یک پروژه ساختمانی باشد یا یک فیلم و نمایشگاه، از مخزن عمیق داستان‌هایی برای گفتن، آزمایش‌ هایی برای پیگیری و همکاری برای جهان پژوهی ناشی می‌ شود. نقد، مانند معماری، ابزاری است که دائماً تغییر می ‌کند. نقد به عنوان عملی شمرده می شود که باید از همه ابزارهای مادی، مکانی و مفهومی استفاده کند، با متحدان محلی و جهانی درگیر شود و از عرض ‌های جغرافیایی و بحران هایش بهره برد.

در این بین، همه گیری کووید 19 هم یادآوری مهمی است که پیامد تفاوت ها در سیاست، حکومت و فرهنگ را به دنبال خود دارد. نمایشی دردناک که شرایط کنونی جهان را فراتر از تغییرات قدرت منطقه‌ای قرار داده است.

هیچ نظریه آلترناتیوی از سئول، پکن یا بمبئی بیرون نمی‌ آید. ما حرکات کوچکی را در دریایی از جنبش ها ارائه می‌ دهیم. با این وجود هنوز هم بخش‌ هایی از واقعیت هستند؛ واقعیت ‌های مختلفی که در ارتباط با مفهوم و احساسات ارتباط برقرار می ‌کنند. در بازتوزیع مداوم حواس، انتقاد ممکن است در عمل مدیران هنری، طراحی یا رسانه حل شود.

این طور نیست که من با ساختمان ثابت نهادها مخالفتی داشته باشم: در دهه اخیر درگیر شکل‌گیری اولین بایگانی معماری کره بوده ‌ام و از روند فعلی ایجاد موزه ملی معماری کاملاً پشتیبانی می‌ کنم. حرف من این است که سازمان نقد، در موضع نقد معماری، تنها در جایگاه خود به عنوان یک رشته جداگانه قرار نگرفته، بلکه به عنوان بخشی است که ایده‌ ها، مصالح و فضاها را بهم ارتباط می ‌دهد. تاریخ و مکان، مجموعه ‌ای از انتخاب‌های مختلف را برای هر جامعه و فرد فراهم می کنند. چالش کنونی نقد این است که به بخشی از تعمیم مجدد خود و به صورتی قابل تجزیه تبدیل شود.

[1] HYUNGMIN PAI

[2] June Paik

[3] Kim Swoo Geun

[4] Kenneth Frampton

[5] Jacques Rancière

[6] polis

[7] Rancière

[8] Bong Joon-ho

[9] Nicholas Bonner

[10] Koryo Studio

[11] Minsuk Cho

[12] Jae Ho Jung