موج ‌های انتقادی و اعتراضی دنیای مجازی از مهم ‌ترین ابزارهای امروزی بیان نظرات فردی و جمعی هستند. روشی که خوش ‌بینانه می ‌تواند بستری برای ابراز نظر آزادانه و نامحدود شهروندان باشد. شبکه ‌های اجتماعی انحصار رسانه ‌های رسمی مانند رادیو‌‌‌، تلویزیون و جراید را شکسته ‌اند و قواعد مرسوم ژورنالیسم را دور زده و فرصت‌ های بسیاری برای گفتگو به وجود آورده ‌اند و در تعامل سیاست‌ مداران و تصمیم ‌گیران با مردم هم تحول بزرگی ایجاد کرده‌ اند. اما این سکه روی دیگری هم دارد. این جریان‌ های هیجانی معمولاً پر خشم می ‌توانند ابزار صاحبان قدرت قرار گیرند. شاید این یادداشت بتوانند نیاز به تأمل بیشتر در نگاه به موج ‌های شبکه‌ های اجتماعی، کارزارهای آنلاین، هشتگ ‌ها و نظرخواهی ‌ها را که به ابزار تصمیم‌ گیری و یا هراس از تصمیم‌ گیری تبدیل شده ‌اند را در بستر مدیریت شهری که آشناترین نوع تصمیم‌ گیری کلان برای شهروندان جامعه هست را، روشن کند.

هنگامی که شورای ششم شهر شیراز انتخاب شهردار را با کمک فضای آنلاین به نظرخواهی عمومی گذاشت و در متن فراخوان ترکیبی تازه از جلب رضایت بالا‌دستی ‌ها و پرسش از مردم، در چارچوب معیارهای محدود و دیکته شده سیستم را ارائه کرد؛ این پرسش شکل گرفت که تصمیمات مدیریت شهری می‌ تواند وابسته به نظرات مستقیم شهروندان باشد؟ آیا این نظر‌خواهی با فرض حقیقی بودن آن، نشانه اهمیت خواست مردم برای مدیران و تصمیم‌ گیران شهر است؟ چه میزان نتایج این نظرخواهی‌ ها قابل‌استفاده است و اساساً نظرسنجی ‌ها، کارزار‌ها، طوفان ‌های مجازی و هشتگ ‌ها که تصمیم‌ گیران و منتقدانشان همزمان از آن استفاده می ‌کنند و قرار است انعکاس ‌دهنده دیدگاه شهروندان باشد، می‌ توانند شهر بهتری بیافرینند؟

گاهی ساده ‌دلانه تصور می ‌‌شود ابزارهای ارتباطی تازه، تنها در اختیار آزادی‌ خواهان و مصلحان جامعه است. اما شبکه ‌های اجتماعی با ظاهری عدالت ‌خواه، در دسترس همه دیدگاه‌ ها قرار دارند[1]. شواهد نشان می‌دهد پوپولیست ‌ها در بسیاری از نقاط جهان از این قابلیت تازه زودتر و بیشتر بهره می ‌برند. امروز مخالفان دموکراسی از همان زبان، آرمان ‌ها، روش ‌ها و حرف ‌های مدافعان دموکراسی در قرن بیستم استفاده می‌ کنند. در قرن گذشته، مبارزه بر سرِ حقوق و آزادی ‌ها جریان داشت اما حالا اوضاع زیر و رو شده است. ما در عصر وفور اطلاعات[2] زندگی می ‌کنیم. اکنون بیش از همیشه به اطلاعات دسترسی داریم. قرار بود که افزایش اطلاعات به معنای قدرت بیشتر برای مقابله با قدرتمندان باشد اما این امر امکانات جدیدی را برای سرکوب و خاموش نگه ‌‌داشتن مخالفان در اختیار قدرتمندان گذاشته است. قرار بود که افزایش اطلاعات به معنای بحث آگاهانه‌ تر باشد اما به نظر می ‌رسد که کمتر از همیشه قادر به بحث و تبادل نظر هستیم. ما در دنیایی زندگی می ‌کنیم که در آن ابزار فریبکاری گسترش و تنوع یافته است، دنیای تبلیغات پنهانی، جنگ ‌های روانی، دستبردها، بات ‌ها[3]، واقعیت ‌های نیم‌بند، شایعات، تصاویر جعلی اما واقعی‌ نما و اخبار جعلی.[4]

با این چشم ‌انداز تاریک نمی ‌توانیم هر نظرسنجی و کارزار و موجی را نشانه اهمیت دادن به خواست عمومی تلقی کنیم. باید رفتار مدیران شهری که آگاهانه موضوعات تخصصی را به نظرسنجی می ‌گذارند و با استفاده از موج‌ های هیجانی شبکه‌ های اجتماعی مسیر تصمیم‌ ها را هدایت می ‌کنند، مورد پرسش قرار دهیم و این پرسش را از متخصصان و فعالان شهر پرسید که آیا از تبعات و تأثیرات کارزارهای هیجانی و انتقادات جمعی آگاه هستند؟ آیا توانایی اداره این موضوع را تا رسیدن به هدف دارند؟ آیا همواره شهروندان گزینه ‌های درست‌تر را انتخاب می ‌کنند؟

تصمیمات کلان شهری که معمولاً تأثیرات چندین ساله در پی دارند را نمی ‌بایست در فضای هیجانی و غوغاسالار پیش برد. پیر بوردیو متفکر فرانسوی معتقد بود باید از موقعیت اضطراری و حساس فاصله گرفت تا بتوان فرصت تأمل و اندیشیدن را فراهم کرد. او که از منتقدان جدی روش ‌های نادرست تلویزیون و رادیو بود، معتقد بود رسانه‌ ها با نقش بسیج کننده خود با اعمال دموکراسی مستقیم و فشار عواطف جمعی که اساساً دموکراتیک هم نیست، موضع انحرافی ایجاد می‌ کنند.[5] او این روش را در دوران سلطه تلویزیون مورد نقد قرار داد. روشی امروز چندین برابر وسیع ‌تر و سریع ‌تر عمل می‌ کند. مقیاس، تنوع و پویایی بسترهای رسانه‌ های اجتماعی این امکان را ایجاد کرده که سریع‌ تر و راحت ‌تر از قبل و بدون هزینه جنبش ‌ها را خارج از کانال‌ های رسمی موجود ساماندهی کرده و شکل دهند.[6] این امکان جدید در بستر بی ‌اعتمادی به حکومت فرصت رشد بیشتری هم دارد. چیزی که هیچ کس پیش ‌بینی نمی‌ کرد و امروز به وضوح دیده می ‌شود این که وقتی اعتماد از نقطه‌ ای معین پایین می‌ آید، بسیاری از مردم ممکن است کل صحنه سیاست و زندگی عمومی را ساختگی ببینند.[7]

تحول‌ های اخیر در فضای رسانه ‌ای الزاماً نشان ‌دهنده فضای بازتر که در آن اطلاعات آزادانه جریان دارد و می‌توان یک بحث عمومی آگاهانه به راه انداخت، نیست. در فرایند شخصی ‌سازی رسانه ‌ای که گونه ‌ای از مخاطب ‌سنجی جدید است، مخاطب به‌جای قرار گرفتن در فضای باز اندیشه و آرا، دچار حباب فیلتر[8] شده و با اطلاعاتی که با جهان ‌بینی ‌شان همخوان ‌تر است احاطه می‌ شوند. پس به گونه ‌ای در پژواک نظرات خود گرفتار می ‌شود و ازآن جا که عموم کاربران اینترنت، اعتبار اطلاعات دریافتی را با دیدگاه انتقادی ارزیابی نمی ‌کنند، حاصل کار نمی ‌تواند شهروندانی با سطح آگاهی بالاتر در زمینه تصمیمات مهم به وجود بیاورد. در عصر دیجیتال این عقیده تضعیف شده است که اطلاعات بیشتر به دموکراسیِ بهتر می‌انجامد.[9]

ارجاع به آراء عمومی در تصمیمات ریز و درشت شهر امکان اعتراض، مقابله و نقد را ایجاد می ‌کند اما به سرعت در مسیر ترجیحات مدیران شهری منحرف و ناکارآمد می ‌شود. مدیران و کارگزارانی که به واسطه نحوه غلط انتخاب و کم ‌اهمیت بودن تخصص در گزینششان برابر هر موج انتقال و اعتراضی با ترس از دست دادن سمَت خود، یا موضع انفعالی می‌ گیرند و ساز خود را به طور موقت و فریبکارانه با منتقدین کوک می ‌کنند و یا به نفی اصل انتقادها می‌ پردازند. در هر دو روش آنچه قربانی می‌ شود نگاه تخصصی، طرح ‌های مطالعاتی و نظرات کارشناسی است. مدیران شهری و صاحب منصبانی که در توانایی خود شک دارند و نمی ‌توانند پاسخ تخصصی و با پشتوانه سنجیده به منتقدان بدهند به مردم ‌ابزاری روی می ‌آورند. در جوامعی که پای دموکراسی لنگ می‌ زند و اختلاف طبقاتی رو به ‌رشد است، مدیرانی که به‌ ظاهر مردم را در اولویت قرار می ‌دهند و هر نظری را که با خواست و اراده مردم در تضاد است را باطل می ‌دانند، در فریب افکار عمومی بسیار موفق خواهند بود. از طرف دیگر مردمی که کمتر به طور واقعی به بازی گرفته شده ‌اند، می ‌خواهند سهم حقیقی خود را در مدیریت و تصمیم ‌گیری امور بازیابند. در این شرایط پوپولیست‌ ها به میدان می ‌آیند و وانمود می‌ کنند که شنونده صدای شهروندان هستند و در واقع صدای آن ‌اند. به همین دلیل پوپولیست ‌ها به دنبال همه ‌پرسی ‌های بیشترند نه برای درک حقیقی جامعه بلکه برای پیدا کردن جهت کلی جامعه و سوار کردن نظر خود بر این موج. این‌گونه یکپارچه فرض ‌کردن مردم از ویژگی‌ های مهم پوپولیست ‌ها است[10] و چه چیزی بهتر از توده ‌های شبکه ‌های اجتماعی که بی ‌نام، کلی ‌گویی‌ های هیجان برانگیز پوپولیست ‌ها را با لایک ‌های کم زحمت خود تأیید می‌ کنند و به همه‌ پرسی ‌ها و کارزارهای آنها رونق می‌ دهند. نمایش دنباله ‌روی از خواست مردم، چه به دروغ و چه حقیقی برای مدیران شهری و صاحبان قدرت، این منفعت را هم دارد که مسئولیت نتایج این خواست را به گردن همان مردم می ‌اندازند.

دیگر شرط لازم پوپولیسم، نخبه ‌ستیزی است. پوپولیست ‌ها مخالف کارشناسی و تخصص هستند. زیرا نظر کارشناسی می‌ تواند در تضاد مستقیم با آنچه خواسته مردم می‌ خوانند، قرار بگیرد.[11] حمله به متخصصان در بسیاری از موارد می ‌تواند همراهی مردم را در پی داشته باشد، زیرا در بسیاری از مواقع توده مردم گمان می‌ کنند متخصصان سدی در حل مشکلاتشان هستند و پیچیدگی از خود مشکلات نیست بلکه از راه‌ حل ‌های پیچیده متخصصان است. مدیر پوپولیست وانمود می‌ کند با تصمیمات آنی، ساده و باب‌ طبع مردم این ساختار مزاحم را از سر راه برداشته و راه رسیدن به سعادت را کوتاه و آسان کرده است. این امر منجر به تصمیمات هیجانی و مقطعی می ‌شود که از موارد مورد علاقه پوپولیست ‌ها و هوادارانشان است. نتیجه از بین رفتن فضای تأمل است و از این مهم‌تر ترسی است که در دل صاحب ‌نظران و متخصصان ایجاد می‌ شود. هراسی که هیاهو‌کنندگان آنلاین در متخصصان ایجاد می‌ کنند باعث خودسانسوری و همراهی اجباری با موج ‌های آنلاین می ‌شود و می ‌توان آن را گونه جدیدی از سرکوب نامید.[12]

برای نمونه، شورای پنجم شهر شیراز با سوار شدن بر موج علاقه جامعه نسبت به استاد شجریان، با شتاب و در کمال ضعف و بی ‌عملی در مقابل صاحبان اصلی قدرت، تلاش کرد خیابانی را به نام ایشان نام‌ گذاری کند. با وجود قابل پیش ‌بینی بودن ناتوانی در اجرایی کردن این عمل، اگر کسی به این رفتار پوپولیستی اعتراض می ‌کرد با چوبِ خواست مردم و موج سرزنش شبکه ‌های اجتماعی مواجه می‌ شد و زمان نشان داد که نه ‌تنها آن شورای بی‌ عمل نتوانست نام خیابان مهمی را تغییر دهد، بلکه کارنامه کم‌ رنگ خود را هم در روزهای آخر زیر هیاهوی این روش‌ های پوپولیستی پنهان کرد.

مدیران شهری با الگوبرداری از سیاسیون، طرح‌ های زیادی که پشتوانه مطالعاتی نیز داشته را به بهانه اعتراض‌ ها و کارزارهای شهروندان، احتراز از حملات شبکه ‌های اجتماعی یا به واسطه موج‌ های مجازی و ایجاد اجماع[13]، کنار گذاشته یا با میل خود تغییر داده ‌اند و نتایج آن را هم به خواست مردم نسبت داده یا با همان روش ‌های پوپولیستی مرسوم، توجیه کرده ‌اند و این همه را با کمک گسترش شبکه جهانی اینترنت که امکان ارتباط بی ‌واسطه با شهروندان را فراهم کرده، انجام داده ‌اند. دسترسی مستقیم به گلایه ‌های مردم لازمه فعالیت پوپولیست‌ هاست. آنها با استفاده از ایجاد شبکه‌ های اجتماعی که تا امروز با تک‌ گویی ناقص بیان کردن مسئله عجین شده و ترکیب آن با ساده ‌سازی و ارائه راه‌ حل‌ های همه‌ فهم و دم‌ دستی، این فرصت را پیدا کرده ‌اند تا با گریختن از چالش‌ هایی که در برابر ژورنالیسم سنتی با آن مواجه بودند به گسترش نگاه خود بپردازند.

سوءاستفاده از امکانات رسانه‌ های جدید توسط گروهی پوپولیست نباید منتقدان را ناامید و ساکت کند. اما به نظر می ‌رسد این هشدار را در پی دارد که امکان ابراز نظر هرچند هم آزادانه الزاماً به نتایج مطلوب ختم می ‌شود. شما در این فضا کمتر می ‌توانید استدلال ‌ها را ارائه دهید زیرا فضای شبکه ‌های اجتماعی ذاتاً حرف ‌های عجیب و معمولاً نامعقول را بیشتر منعکس و بازنشر می ‌کند. هرچند پیدا کردن نقاط مقاومت، آنجا که واحدهای کوچک ‌تر بتوانند در برابر امواج اطلاعاتی که در گوشه‌ و کنار جهان در حال شستن و روفتن همه چیز است مقاومت کنند، دائماً سخت ‌تر می ‌شود،[14] اما در صورت شناخت کامل، همین بستر می ‌تواند به شیوه ‌های کارآمدی به خدمت اصلاح مشکلات شهر درآید. گاهی هم باید بدانیم نیاز به تعویض زمین بازی داریم و کشاندن هر موضوع کارشناسی در زمینه شهر به کارزارهای عمومی، وارد شدن به فرآیندی‌ است که بازیگرانی بسیار قدرتمندتر و باتجربه‌‌ ای در میان مدیران و غوغا‌سالار حاکم دارد. شناخت کامل از جزئیات تصمیمات شهری با نگاه تخصصی، مواجهه مستدل با طرح‌ های غلط و استمرار در پیگیری آن در بستر‌های کارشناسی، اعلام موضع در برابر موج‌ سواری و تخصص‌‌ ستیزی مدیران پوپولیست، می‌ تواند به تدریج آگاهی لازم در میان متخصصین بدنه کارشناسی و گستره عمومی را افزایش دهد و این نکته را یادآوری کند که تصمیمات صحیح می ‌باید مجال تفکر و اندیشه‌ ورزی را داشته باشند. هیاهو و اعمال دموکراسی مستقیم و هیجانی و بسیج احساسات عمومی از طریق رسانه ‌ها، راه حل مناسبی برای ایجاد شهری بهتر نیست.

[1]. Applebaum,Anne. The New PuritansThe Atlantic, 31 August 2021.

[2]. information abundance

[3] .Bots

[4]. پومرانتسف، پیتر. ترجمه عرفان ثابتی، عصر اطلاعات گمراه‌کننده: انقلابی در پروپاگاندا، سایت اینترنتی آسو، ۶ مهرماه ۱۳۹۸

[5]. بوردیو، پیر. ترجمه ناصر فکوهی. درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیزم. تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۹۴.

[6]. Engesser, Sven, Ernst,N., Esser,F & Büchel,F. Populism and social media: how politicians spread a fragmented ideology, Information, Communication & Society, 08 Jul 2016

[7] . Davies, William. Why we stopped trusting elites, the Guardian, 29 Nov 2018.

[8]. Filter bubble

[9]. پومرانتسف، پیتر.۱۳۹۸

[10]. سمیعی اصفهانی، علیرضا. درآمدی‌ نظری ‌بر‌ مفهوم،‌ ماهیت‌ و ‌عملکرد ‌پوپولیسم. فصلنامه ‌علمی‌‌ رهیافت‌های ‌سیاسی ‌و ‌بین‌المللی، دوره‌۱۱‌، شماره‌۲، زمستان‌98‌

[11]. Bartlett, Jamie. Populism, Social Media and Democratic Strain, European Populism and Winning the Immigration Debate, Stockholm, 2014

[12] . Anne Applebaum. 2021

[13]. manufacturing consensus

[14] . رانسیمن، دیوید. ترجمه سپیده سحری، چگونه داده‌ های اطلاعاتی آزادیِ انسانی را نابود خواهند کرد. سایت اینترنتی آسو، ۴ آذر ۱۳۹۵.