یادداشتی بر نقد کاوه منصوری به پروژه اقامتگاه ماجرا

سروش مجیدی، عضو گروه طراحی پروژه

یادداشت زیر در پاسخ به نقد «از نقشه‌ ای ناتمام برای افتادن به جان زمین تا بندبازی روی طناب تجربه‌ گرایی» از کاوه منصوری، که پیش از این در وبسایت جامعه منتقدین و نویسندگان معماری ارایه شده بود، دریافت و حسب رسالت این مجموعه به ایجاد گفتگو میان جامعه معماران منتشر می گردد.


اثر معماری ارزشش را از جوایز نمی ‌گیرد و جوایز معمولاً راه تجاری و میانبری هستند برای دیده شدن کارهای قابل توجه معماری. بنابرین، فارغ از نظر جوایز داخلی و بین ‌المللی در مورد پروژه ماجرا، نکته ‌هایی که از نظر یکی از طراحان آن حائز اهمیت است را بازگو می ‌کنم:

هدف اقامتگاه ماجرا، تنها ساخت یک اقامتگاه نیست، بلکه احیای یک منطقه توسعه‌ نیافته است که ناگهان بر سر زبان ‌ها افتاده و گردشگر، موتور سه‌ چرخ و زباله به آن هجوم آورده ‌است. بنابرین اقامتگاه ماجرا، در روندی با عنوان «حضور در هرمز»، سعی می کند با اقداماتی مستمر و ادامه ‌دار، و با برخوردی از پایین به بالا، با حضور میدانی و شناخت و درک شرایط لحظه ‌ای و واقعی جزیره الگوی گردشگری متناسبی با این منطقه را ارائه دهد، و برای این کار به پروژه‌های محرّکی متوسل می ‌شود که اثرگذاری ‌شان در مقیاس بناهای معماری است، نه بیشتر و نه کمتر. این پروژه‌ ها در حالی ساخته شده و به سرانجامی رسیده ‌اند که طرح ‌های بزرگتر با برخوردهای از بالا به پایین غیرقابل ‌اجرا و ناتمام باقی مانده ‌اند. این جریانِ آلترناتیو، که در ابتدای راه است، با داشتن دفتر محلی به عمیق ‌تر کردن شناخت خود در ارتباط مستقیم و نزدیک با مردم و افراد تأثیرگذار محلی و با مطالعات زیست ‌محیطی به کمک مشاور صاحب‌ صلاحیت به نقطه کنونی رسیده است. و امید است با همراهی ذینفعان، روند نظارت و پایش با مشارکت نیروهای محلی، زمینه ثبت اثر این تغییرات را فراهم کند.

هم چنین روش ساده، کاربردی و دوستدار محیط زیست نادر خلیلی در راستای جلب مشارکت ساکنان شهر مورد توجه طراحان قرار گرفته است، و بدین ترتیب روش ساختی که تاکنون امکان تولید در مقیاسی بزرگ را پیدا نکرده بود روزآمد شد. اعتباربخشی شفاف به صاحب ایده و ابداع یکی از نکات مثبت پروژه است. با کمک این روش ساخت، افرادی مشخص انتخاب شدند و مهارت ‌های جدیدی به آن‌ها آموزش داده شد و فراموش نکنیم که این کار در پروژه‌های زیادی در کشور صورت نمی ‌پذیرد.

در حال حاضر شاید ماجرا تنها بخش هرمز باشد که زباله ‌زدایی شده و درختان مهاجمش تعویض شده ‌اند. این اقدامات نتیجه مستقیم رجوع به کارشناسان محیط ‌زیست عضو IUCN است که توصیه‌ هایشان بر اساس کنوانسیون ‌هاست، که ممکن است در نگاه اول با باورهای رایج در مورد محیط ‌زیست مغایرت داشته باشند. به طور مثال بر مبنای تصور عمومی، استفاده از مصالح طبیعی کاری زیست ‌محیطی یا حداقل بومی است. اما برعکس، از لحاظ کنوانسیون‌ ها، برداشت از طبیعت مگر در صورتی که کارشناسان تشخیص ‌دهند، فعالیتی آسیب ‌زاست.

البته کاملاً متوجهم که موضع‌ گیری ‌های مقاله مذکور ریاکارانه نیست و دغدغه‌ مندانه نوشته شده است. آن‌ ها عاملان ساخت ‌و ‌ساز کوه‌ های لواسان و شالیزارهای شمال نیستند و نگرانی ‌شان در رابطه با بافت ‌های بکر کشور صادقانه است. اما برخی افراد که تنها در پی جلب توجه عمومی هستند، هر تصمیمی از سوی طراحان را جز با مخالفت و انتقاد پاسخ نمی ‌دهند. اگر خاک رنگی جزیره استفاده می ‌شد طراح به تخریب طبیعت متهم می ‌شد، اگر این اقدام داخل شهر انجام می ‌شد به اعیان‌ سازی احتمالی معترض می ‌شدند. خیلی ‌ها به پروژه بازسازی عمارت مسعودیه در میدان بهارستان اعتراض می‌ کنند و می ‌گویند چرا بخش اصلی عمارت بازسازی نشده و بستر سود کارفرما فراهم آمده است، یا اگر این می ‌شد و آن‌ می ‌شد عمارت مسعودیه امروز قابل استفاده بود. در حالی که راه اصولی نقد این است که طراحی توسط مخاطبان بی‌طرفانه و در بستر زمانی و مکانی ‌اش بررسی و مطالعه شود و طراحان هم روند کارشان را توضیح دهند؛ تنها آن موقع و پس از نگاه به مسئله از عینک طراح قضاوت امکان ‌پذیر است.

ضمناً در متن «از نقشه‌ ای ناتمام برای افتادن به جان زمین یا بندبازی روی طناب تجربه ‌گرایی» ابهام مربوط به بعضی موضوعات گزاره‌ های قابل برطرف شدن است، از جمله این‌که هرمز ژئوپارک قشم نیست، ژئوپارک قشم در جزیره قشم واقع شده است؛ بکرترین جزایر ایران، جزایر خالی از سکنه ‌ای هستند که بعضاً ورود گردشگر نیز به آن‌ ها ممنوع است؛ سود بردن سرمایه ‌دار از سرمایه‌ گذاری لزوماً به ضرر جامعه نخواهد بود و امکان تعریف معادلات برد-برد با درصدهای مختلف وجود دارد، هم چنین برای حفظ رابطه اجتماعی مردم بومی با گردشگران، نیازی به سکونت آنها در اقامتگاه گردشگری ماجرا نیست. مؤسسه کل ‌ارث ماجرا را ادامه تکنولوژی ابداعی خود و نه جعل آن می ‌داند. حریم دریا طبق قانون اراضی مستحدث و ساحلی، 60 متر است که در ماجرا رعایت شده است. ماجرا عامدانه سعی در ارائه گونه‌ای از اقامت دارد که با بوم‌ گردی به معنای تجاری آن متفاوت است؛ منظور از «نقشه ‌ای ناتمام برای به جان زمین افتادن» این است که کلیشه ‌های رایج به چالش کشیده شود، یعنی اولاً ناتمامی به معنای پذیرش رشد و بهتر شدن در طول زمان است و نه توقف آن هم چون در کمال، و ثانیاً همواره به یاد داشته باشیم که هر ساختنی افتادن به جان زمین است، پس باید احتیاط کرد.