ساختمان شماره ۳۸-فایبر جیم
دفتر معماری بوژگان-حامد بدری احمدی
ساختمان شماره ۳۸ عنوان پروژهای است از دفتر معماری بوژگان و حامد بدری احمدی. به نظر میرسد هرچه تاکنون در جهت خوانش این پروژه به نگارش در آمده است بیشتر برخوردهای احساسی و شخصی، همراه با برداشتهای معناگرا از پروژه است. در بسیاری از این نوشته ها مرزِ درون و بیرون اثر مورد توجه قرار گرفته است که در اکثر موارد باعث شده است قضاوتهای رادیکال مثبت و منفی در خصوص آن صورت پذیرد.
فایبر جیم ساختمانی است که سعی دارد خودش را در محدوده انتقادی معرفی کند. این را نه فقط بر اساس توضیحات طراح یا برداشت های دیگران از اثر، بلکه از شرایط برخورد فرم با زمینه می توان درک کرد. اما آیا اتخاذ تصمیماتِ رادیکال همواره اثر معماری را در محدوده انتقادی قرار خواهد داد؟ در پاسخ به این سوال می توان با بررسی وضعیت اثر، دریافت که فرم و دیاگرام درونگرا سعی دارد از دو جنبه، انتقادی شکلی و معنایی را با تکیه بر مفاهیم فرمی برگرفته از سازماندهی دیاگرام، از یک طرف نسبت به بافت شهری و کاربری های همجوارِ اثر (انتقاد بر زمینه فیزیکی) و از طرفی دیگر بر حوزه ساختار اجتماعی حاکم در بستر فرهنگی اثر (انتقاد بر بستر اجتماعی) با استفاده از کنش و واکنش میان بیرون و درون، مطرح کند.
اگر دیاگرام درونگرا را به عنوان یکی از قواعد مرسوم معماری در نظر بگیریم ارتباط میان فضای بیرون و درون چهارچوبهای مرسومی را دنبال می کند. با توجه به استفاده فایبر جیم از قواعدی پیشینی و مشخص مانند دیاگرام درونگرا، می توان روند برخورداری از وضعیت انتقادی در آن را با مفهوم تأخر مقایسه کرد. پیتر آیزنمن در تعریف تأخر، آن را به عنوان شیوه ای برای مقاومت و اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به نیروهای نهادی معرفی می کند. در این راستا آیزنمن، به چالش کشیدن نحوه ارتباط قواعد مرسوم جهت دستیابی به موقعیتی نابهنگام را یکی از رویکردهای تأخر می داند. موقعیت نابهنگام نه جدایی مشخص از تاریخ است و نه بازگشتِ بیقیدوشرط به گذشته. تأخر با حفظ یکپارچگی فرم در چهارچوب قواعد پیشینی در روش های ارتباط این قواعد بازنگری کرده و به بازتولید آنها میپردازد. در این نوشتار سعی شده است از این منظر در هر دو جنبه (شکلی و معنایی) به ساختمان فایبر جیم پرداخته شود.
فرم به عنوان انتقادی شکلی بر بستر فیزیکی
بدنه شهری در همجواری پروژه فایبر جیم عموماً به بافت شهری مرسوم و معمول مسکونیِ این روزهای شهر تهران تعلق دارد. باکسهای حاصل از برجسته کردنِ محدوده مجاز در ضوابط ساختوساز شهری که با پوستههایی بیهویت، رو به سوی شهر دارند. توالی این وضعیت تصویری از یک شهر بیهویت را بازنمایی می کند. شهری که هیچ نشانه ای از هویت در هیچکدام از حوزههای اندیشه گذشته، حال و آینده را به همراه ندارد. این بدنه شهری نماینده هیچ ساختاری نیست. دانه های ساخته شده که از توالیشان تصویر بدنه شهری شکل می گیرد، تنها به عنوان سرپناه در اولین سطح هرم مازلو و تنها به نیازهای فیزیولوژیکی انسان پاسخ می دهند. این تصاویر بازتابی از شهر، نه تنها در درون به کیفیت های اولیه بصری معماری نزدیک نشده اند بلکه در شکلگیری تصویر مناسب بیرونی نیز در حوزه ساختمان متوقف شدهاند و هیچگاه به حوزه معماری وارد نشده اند. ساختمان فایبر جیم در میان این وضعیت توصیفشده، یک استراتژی غیرفعال را دنبال می کند. تصویر شهر، در لحظه رسیدن به فایبر جیم تفاوتی مشخص و البته مثبتی نسبت به قبل و بعد از آن را نمی یابد. پوسته یکپارچه بتنی بیرونی تنها باعث ایجاد یک وقفه در تصویر شهر شده است که امکان دستیابی به این نتیجه بدون ساخت و ساز در زمین پروژه هم وجود داشت. از این رو سازماندهی فرمی فایبر جیم نتوانسته است به دستاوردی موفق در بدنه شهری به عنوان معماری انتقادی دست پیدا کند.
فرم به عنوان انتقادی معنایی بر بستر اجتماعی
با توجه به کاربری ساختمان فایبر جیم به عنوان باشگاه ورزشی بانوان، در یک نسبت گستردهتر میان معماری و وضعیت فرهنگی_اجتماعی غالب نیز میتوان این اثر معماری را مورد خوانش قرار داد. اثر معماری در این نگاه به عنوان یک لکه منفک و مستقل در برابر نیروهای بیرونی قرار گرفته است. از این رو با انتخاب فرمی بسته، میان سرکش بودن و مطیع بودن، مطیع بودن را برمیگزیند و در پاسخ به نیروهای نامطلوب بیرونی که نسبت به آنها معترض است، سکوت کرده و دیالوگی برقرار نمیکند.
در معماری سنتی ایران در اقلیمهای مختلف همواره فرم معماری در راستای همسازی با شرایط بد و مخالف اقلیمی و آب و هوایی بیرونی (نیروهای نامطلوب) به سوی درون متمایل شده است و این استراتژی بیش از اینکه انتقادی باشد، سازگاری است. سازگاری از این منظر که مقاومتی با اعمال نیروی متقابل صورت نمیپذیرد. در شرایط فعلی نیز فرم ساختمان فایبر جیم که با نیروهای نامطلوب بیرونی روبرو شده است، موضع مشابهی را بر میگزیند و تنها سعی در قطع ارتباط با وضعیت و شرایط بیرونی، با انتخاب رویکردی محافظهکارانه دارد. این یک رونویسی از درونگرایی است که در یک ساختمان معاصر صورت گرفته است.
فرم ساختمان اما در درون نیز آن بهشت موعود را فراهم نمیکند. در تصاویر سه بُعدی و اجرایی ساختمان هیچ اثری از تضاد قابل بحثی میان بیرون و درون حس نمیشود. به استثنای امکان ورود نور طبیعی که ساختمان آگاهانه در بیرون از آن صرف نظر میکند. در حقیقت مرز میان درون و بیرون بسیار کمرنگ است و نمیتوان از عنوان مرز برای آن استفاده کرد. زیرا زمانی که از مرز میان دو وضعیت سخن به میان میآید، خطی فرضی برای تقسیم دو وضعیت غیرمشابه و نامتجانس و در مواردی متضاد که امکان یکی شدنشان وجود نداشته است ترسیم میشود. این در حالی است که پوسته بتنی بیرونی تا درون و در سطوح یکپارچه ادامه مییابد و انقلاب بزرگ و ساختاری در وضعیت کیفی منتج شده از ویژگیهای عناصر و اجزا ساختمان همچون بافت و رنگ و هندسه و … رخ نمیدهد و طراح تنها به حضور رنگ سفید که میتواند در یک برداشت نمادین، نمادی از تسلیم شدن باشد، بسنده میکند.
شکاف مرکزی فرم که با توجه به بسته شدن جدارههای بیرونی بر اثر اتخاذ تصمیم مفهومی طراح، تنها راه ورود نور برای حفظ شرایط حداقلی زیست کیفی مراجعهکنندگان است، بیش از راهحلی مشابه نورگیر، اتفاق محسوسِ دیگری را حاصل نمیکند و در نهایت با چند پس و پیش شدن لبههای طبقات در مرز شکاف، دیدهای بصری عمودی را میان طبقات ایجاد کرده است که قضاوت در خصوص آنها نیازمند زمان و دریافت بازخوردهای استفادهکنندگان از فضاست.
نتیجه گیری
فایبر جیم با اتخاذ سکوت به جای برقراری دیالوگ، در مطیعترین حالت ممکن نیروهای بیرونی را به رسمیت میشناسد و هیچ تلاشی در جهت ایجاد نیرویی متقابل انجام نمیدهد. عدم بازتعریف در روابط میان قواعد مرسوم در دیاگرام درونگرا و حفظ چگونگی روابط پیشین به حالتی کاملاً مشابه باعث شده است که فایبر جیم به مفهوم تأخر نزدیک نباشد. ساختمان فایبر جیم با حفظ انسجامِ فرم، منطبق بر دیاگرام درونگرا تنها تکراری از وضعیت پیشینی قواعد مرسوم است. فایبر جیم در بالاترین سطح خود یک دادائیسم کمرنگ است که بهجای کنشی فعال، واکنشی غیر فعال به شرایط نامطلوب بیرونی دارد.