غایبان بزرگ در معماری امروز ایران
- امر عمومی و اجتماعی: کاخهایی برای مردم، کاخهایی برای فرهنگ. یادمان باشد جواب معمارانه برای سرمایههای خصوصی، جوابی برای حوزه مدنی و اجتماعی نیست.
- خردگرایی: که انگارههای زیبای منطقی بسازد. (جای یک چپرفیلد ایرانی خالی است)
- تکنولوژی: معماری نسبتاً های-تک که نشان دهد جهان ایرانی توان مدیریت دستگاه پیچیده امروزی و همراهی با آن را دارد. در نبود فناوری روز، معماری ما ساختهای کلاسیک مدرن و حتی بنایی را دنبال میکند.
- تکتونیک: یک معماری که با ساختش تعریف شود. ما به خاطر سابقه تاریخیمان، ساخت را به روکش فرو میکاهیم. پای معماری امروزمان هم از این باب خیلی جاها میلنگد.
- درست ساختن: خوب ساختن باید جزء گفتمان معماری باشد. عالی را در غیاب خوب نجوییم، فراتر از آن دنبال کنیم. درست ساختن (در قالب عمومی) سیاسیترین وجه معماری امروز است.
- تاریخ و فرهنگ و بوم: فراتر از گفتمان ایدئولوژیک دیروز و اداهای پستمدرن، دریچهای برای خلق آلترناتیوهای واقعی از بودن ما در جهان بسازد.
شاید جواب بشنویم که اینها آرزوهای دستنیافتنی است و واقعیت امروز ما چیز دیگری است. یک مسئله، دستکم در جهان سمبولیک مجازی و جهان نوشتار، این است که به جای معاشقه با این واقعیت، بهتر است رادیکال واقعی بود و واقعیتهای دیگری را تصور کرد. آوانگارد ما گاهی فقط سایه جهان سوم ماست. در آگاهی این نسبت است که میتوان بیرون آن را ساخت و نه فقط بازی با آن را.
عیب می جمله چو بگفتی هنرش نیز بگو
معماری معاصر ایران این روزها رگههایی از آگاهی متفاوت را نشان میدهد. درحقیقت، به شرط آگاهی همان جایی که ممکن است پایش را در بیراهه بلغزاند، دریچه رهایی نهفته است.
- در نبود ساخت صنعتی آنچنانی، نوعی گرایشهای هنر و صنعتی پیدا کرده است و اگر تکتونیک را زیباییشناختی کردن ساخت و تأثیر ساخت در تعین فضا بدانیم، ردپایی از آن در کارش پیدا شده است.
- رابطه با تاریخ را فراتر از قابهای سنگین هویت و ملیت میجوید و فراتر از بازتولید شکلهای تاریخی؛ امکانی از جغرافیا و بوم در این گرایش تاریخ نهفته است. ترس و تقدس اینجا غایب است. به روایتگری و استعاره پناه برده و این تفکر تمثیلی میتواند راهگشا باشد.
- یک بار دیگر در هنر ایران رنگ و بویی از شیرازی و اصفهانی و مشهدی شنیده میشود: این بار به معنای ویژگیهای خاص در قالب عام. از شرایط خاص خود حرف میزند، این امر از درک درست موقعیت خود برمیخیزد و دیگر جعفرخانی نیست که ذوق جهانشمول کورش کند.
- در دوری از بار سنگین سرمایهداری متأخر (هرچند گرفتاریهای خود را دارد) رگههایی از تفاوت در تنها دویدنش پیداست.
- خیالپرداز است، تجربهگراست و سعی در فهم واقعیت خاص خود دارد. اگر آنجایی که باید نیست، میتواند راه بدان بیابد. در این جهان نقدی از جنس دیگر، نه غر زدن برج عاجنشینها، که گفتوگویی در ساحت خرد جمعی راهی به رهایی باز خواهد کرد.