وارسی دقیق افراد خلاق که در طول تاریخ وجود داشته اند مدعای آن است که اندیشه سنجشگرانه و خلاقانه پیوند نزدیکی با یکدیگر دارند و عمل خلاقانه بدون جنبه سنجشگرایانه، صرفاً آوردن چیزی تازه است. مسئله آن است که نباید خلاقیت را رازآلود کرد و اگر اصل یک شیوه فکری/تولید هنری متعلق به اندیشه فردی [و نه برآمده از دیده ها و شنیده هایش] باشد باید امکان تبیین آن با توضیحاتی وجود داشته باشد. غالب معمارانی که داعیه طراحی خلاقانه دارند و عنوان می کنند که در عرصه طراحی پیشتازند، از ارایه فرآیند و توضیحات درباره طراحی خود سر باز می زنند که می توان دلایل متفاوتی را برای این موضوع در نظر آورد.
برخی به این نظر قائل هستند که اساساً هنر و معماری را نباید ارزیابی کرد، یا حداقل با نگرش عقلانی نباید ارزیابی کرد. طراحانی می گویند که اثر آن ها اثری بی همتاست و ماهیتی بیان ناپذیر دارد و زیبایی شناسی آنها را نمی توان با واژه ها محدود و محصور کرد. با این همه، هنرمندان و طراحان درخصوص وجوه قوت و ضعف کارهایشان استدلال می کنند، کارهایی را می ستایند و برخی دیگر را نکوهش می کنند. همه آثار را ارزشمند نمی دانند و قسمتی از طرح ها را به موزه و دانشکده های هنری برده و قسمتی دیگر را به زباله دان ها می سپرند. لذا سنجشگری هنری [هرچند کاملاً شخصی یا درونی] نقش برجسته ای در تکامل، اصلاح یا تداوم رویکرد طراحی دارد. پس این دیدگاه که نوشتن و نقد معماری کاری عبث است با عملکرد معماران و طراحان در تناقضی آشکار قرار دارد.
یکی از دیدگاه های مشترک بین معماران آن است که طراحی برآیندی از اطلاعات، انگاشته ها و تفسیرهای شخصی است که قابلیت بیان در متون محدود را ندارد. باید در نظر داشت که مفهومی سازی نگرش ها از راه درک شاکله ساختاری اثر صورت می پذیرد و از آنجا که طبیعت هیچ انگاره درون زادی در اختیار ما قرار نمی دهد، ناچاریم مفاهیم را به صورت فردی یا اجتماعی، بیافرینیم. کاوشگر اثر معماری آن را از منظر شخصی خویش بازخوانی کرده و در غیاب انگاره های طراح، مفاهیمی جدید بدان می افزاید؛ از این چشم انداز، اثر طی بارها بازخوانش و بازتعریف از پیشینه پدیدآور خود جدا شده و ماهیتی جدید می یابد. نظام معنایی جدیدی برای فهم اثر ساختار می یابد که هویت اصلی خود را پشت سر می گذارد و بر مدار نظر مفسران پیش خواهد رفت. دریافت نهایی به مرور از منطق طراح دور شده و آنچه برآیند شخصی او خوانده شد، به مرور مضمحل خواهد شد.
از منظری دیگر، معماران عنوان می کنند که تبیین دیدگاه های ایشان منجر به ارزیابی و داوری صریح (و بینش مندانه) خواهد شد. ما در هر استدلال و تحلیل کار خلاقانه، برخی انگاره ها یا مفاهیم را استفاده کرده و باقی را کنار می گذاریم؛ ضعف یا قدرت انگاره های ما ثمره مستقیم کیفیت اندیشه ماست. این شیوه ارزیابی و سنجشگری نیز برساخته ذهنی ماست و ارزیابی یادشده همان موضعی است که نسبت به خود اثر اتخاذ کرده ایم. فقط معمار و خالق اثر است که نقطه های آغازین ذهنی را آشکار می کند (به عبارت دیگر باز می آفریند) و ارزیابی شخصی او نزدیک ترین سنجشگری به مفاهیم اصیل طرح خواهد بود. لذا داوری مذکور غالباً تفاوت چندانی با نظر طراح نداشته و در طیف محدودی از برداشت خوانندگان/بینندگان اثر دریافته می شود.
تردیدی وجود ندارد که سنجشگری هنری کاری غالباً مناقشه برانگیز است و پارادایم هایی که قالب فکری سایر نویسندگان و منتقدان اثر را شکل بخشیده است با دیدگاه طراحان تقابل آشتی ناپذیری دارد. علاوه بر این، امری که گاه از منظر هنری خلاقیت محسوب می شود، ممکن است آن چنان از تعاریف درونی و اختصاصی پیروی کند که تشریح، دفاع یا سنجش آن به امری نامفهوم تبدیل شود. برخی افراد نیز وانمود می کنند که از قدرت تشخیص و حساسیت کافی در ارزیابی کار معماری [حتی اثر خود] برخوردارند، در حالی که فهم عمیقی ندارند. این افراد از عبارات و اصطلاحات هنری به شیوه ای کاملاً سلیقه ای و شخصی استفاده می کنند و نقد خود را به هجو نزدیک می کنند. در حقیقت، شرط کافی برای گفتگو پیرامون یک اثر، تکرار عبارات کلیشه ای یا احساسی نبوده و گوینده را، ناآشنا با جهل خود درباره اثر معماری، به ورطه توهمی از تحلیل و ارزیابی می کشاند. باید در نظر داشت که نوشتن از معماری و نقد اثر در سطوح مختلفی اتفاق می افتد که همانند هر حوزه فکری دیگری دستاورد انسانی و لاجرم دربردارنده ایراداتی تعریف می کند. تمامی این موارد بر لزوم تشریح و تبیین دیدگاه آفریننده اثر تأکید دارد و لازم است تا برای جلوگیری از عدول خوانش های آتی از مقصود طراح، به عنوان منبعی مطمئن و موثق نگاشته و منتشر شوند.
ذهنی که در زمان آفرینشگری از سنجه های فکری به طور نظام مند و کارامد تبعیت نمی کند، هنگام بازتعریف فرایند نیز ضابطه مند نبوده و از منظر تحلیلی خلاق نیست. نوشتن از معماری و پرورش اندیشهی سنجشگری، به نگارنده قدرت بسط و تحلیل میدهد و این لازمه خلاقیت است. تولید متون موجه معمارانه مستلزم اراده آفرینش و ارتقابخشی است و مهارت ارزش گذاری را میپروراند.