حلقه معماریِ پروپاگاندا: معماری یا ضد معماری؟
لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان! هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.
مقدمه
پیروی تغییر و تحولات بنیادین در ساختارها و زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در گذر از جامعه سنتی به شبه مدرن در ایران معاصر، معماری به مثابه هنر و دانشی برخواسته از زمینه، تحولات عدیده ای را به خود دیده است. اگر در بافت سنتی شهرهایی با قدمت تاریخی قدمی بزنیم، در هر کوی و برزنی، علی رغم تخریب های معاصر، به وفور بناهایی دیده می شود که هنر دست استاد رازیگر در خلق فضاست. در عین حال اگر با عینکی خوشبینانه تر نظری به بافت جدید و معاصر شهری بیفکنیم، علی رغم پیشرفت در ساخت و ساز و آکادمیک شدن علم معماری، گفتمان غالب «ضد معماری» است. سالانه در مقاطع مختلف تحصیلی، کارشناسان و متخصصین معماری زیادی در سراسر کشور فارغ التحصیل میشوند و برخی از آن ها به صورت حرفه ای وارد بازار کار می شوند. اما با اندکی تامل و نظر افکندن به حال حاضر معماری معاصر ایران، بیش از 99% پروژه هایی که سالانه ساخته می شود، یا ساختمان سازی است و یا ضد معماری و پروژه هایی که به عنوان هنر معماری شناخته می شود انگشت شمار است. به عنوان مثال طبق برآورد سازمان آمار ایران در سال 1394، ساختمان های تکمیل شده توسط بخش خصوصی در نقاط شهری 144358 دستگاه ساختمانی اعم از مسکونی و غیر مسکونی در شهرهای ایران است. از این تعداد بنای ساخته شده کمتر از یک درصد، به عنوان معماری به مثابه ابزاری آموزشی به عنوان پروژه استاندارد، قابلیت دفاع به صورت تخصصی را دارد. در نتیجه بیش از 99 درصد از پروژه ها، ساختمان سازی است. رویکرد انتقادی به مسائل شهر و معماری با نقد خوب و نیک ها و پروژه های یک درصدی، شاید راه به جایی برد، اما غایت نیست. شاید یافتن زنجیره «ضد معماری» و بررسی آن، در راستای اعتلای شرایط اسفناک معماری معاصر ایران به عنوان نگاهی به 99 درصد پروژه های ساخته شده، اتصال دهندگان این زنجیره را آگاه تر کند که به جای وصل، خیال فصل در نظر بگذرانند؛ تا استاد رازیگر بار دیگر جایگاه خود را بیابد.
ساخت و ساز نود و نه درصدی عنوان شده نشات گرفته از معماری پروپاگاندا یا پروپاگاندای معماری است. معماری پروپاگاندا، تبلیغاتی جهت دار است که در آن واقعیت هایی به صورت گزینشی، بازنمایی می شوند تا مخاطب معماری، با واکنش های احساسی و گاهی ناخودآگاه به عنوان جامعه هدف، مبلغین را به اهدافشان از جمله قدرت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … برساند که از طریق «شعارهای فریبنده»، «تکرار بی وقفه»، «توسل به مرجعیت طبقه ای خاص»، «توسل به اکثریت»، «حقیقت گزینشی»، «شرطی سازی» افکار عمومی مهندسی می شود و مخاطب به مثابه ابزار نیل به اهداف طبقه ای مشخص عمل می کند، گو اینکه به واسطه رفع احتیاج از نیازهای کاذبی که بر اساس تبلیغات برای او تعریف شده، اقناع می گردد. در واقع شکل گیری «حلقه ضد معماری معاصر ایران» پیشرانه هایی دارد که ذینفعان هر حلقه را به خروجی هایی هدایت می کند که بستر پیشرانه های دیگر حلقهها را در زنجیره تولید «ضدمعماری» زمینه سازی می کند.
حلقه اول: کارتل ساخت و ساز (سرمایه داران بخش دولتی و خصوصی)
«گوش را بندد طَمَع از استماع چشم را بندد غرض از اطلاع» (مولوی)
حلقه اول معماری پروپاگاندای معاصر ایران، از میدان اقتصادی در برد کلان ملی و منطقه ای نشات می گیرد و بخش صنعت و دسترسی ها در معماری را به واسطه تولید و واردات شکل می دهد. به عنوان مثال، تهاتر در صادرات نفت و دریافت کالای خاص از کشور خریدار در قالب مصالح معماری، بازار مصالح را به سمت مشخصی جهت می دهد، مانند داستان آلوباند. بخش دولتی یا خصوصی با توجه صرف به منافع اقتصادی و بدون در نظر گرفتن زیرساخت های فرهنگی و اقلیمی، مشغول به تزریق ضدسرمایه در تولید ضدمعماری است و بخش مصالح در بازار آزاد را به سمت بازار سرمایه داری سوق می دهد. از همین روی فروش در بخش ماده و کالبد، معماری و شهر ایرانی را به سمتی مشخص هدایت می کند. پیشرانه راس زنجیره ضدمعماری منافع اقتصادی و سوداگری است که با ایجاد نیازهایی برای طبقه بورژوا در حلقه چهارم به منظور رفع عطش تمایز در آن ها، بر حلقه سوم، به اصطلاح معماران تاثیر می گذارد. (تصویر 1)
تصویر 1- کارتل ساخت و ساز: اصلی ترین حلقه پروپاگاندای معماری، با پیشرانه برد اقتصادی، و تاثیر بر فیزیک و کالبد معماری. ماخذ: نگارنده.
حلقه دوم: کارزار بلدیه
«روستایی گاو در آخُر ببست شیر، گاوش خورد، بر جایش نشست
روستایی شد در آخُر سویِ گاو گاو را می جُست شب آن کنجکاو
دست میمالید بر اعضایِ شیر پُشت و پهلو، گاه بالا، گاه زیر
گفت شیر ار روشنی افزون شدی زَهرهاش بدریدی و دل، خون شدی
این چنین گُستاخ ز آن میخَاردَم کو در این شب، گاو می پنداردم» (مولوی)
استاد، مرید، نو مرید و نئومرید طرحی را ارائه می کند، در کنار بازار تراکم فروشی و خدشه دار کردن بدنه شهر، پروژه از صد فیلتر کالبدیِ کارزار شهرداری عبور می کند، و سیستم خلق فضای معماری را به سیستم استانداردهای کالبدی توده وار سوق می دهد. بخش اعظمی از همان معماری در شرایطی اجباری در این مرحله به ساخت و ساز و ضدمعماری بدل می شود. سپس به دست کارفرما سپرده شده و کارفرما شروع به اعمال سلیقه شخصی پس از بهره برداری می کند. پس از اتمام پروژه در کنار شرایط تحمیل شده کمیسیون معماری، کمیسیون نما و … با ارضا جنبه های اقتصادی متری کارفرما خروجی پروژه حال جامعه 99 درصدی ضد معماری است. در واقع فیلتر استانداردهای کمّی صرف، فارغ از استانداردهای کیفی در خلق فضا، بررسی را برای شهرداری به مثابه نهادی تاثیر گذار و تخصصی آسان نموده، معماری را به سمت نگاه های کالبد محور و ساختمان سازی سوق می کند. از طرفی برخی از استانداردهای تعبیه شده از طرف شهرداری تحت تاثیر کارتل ساخت و ساز تحت عنوان ضابطه و مقررات تولید می شود. (تصویر 2)
تصویر 2- کارزار بلدیه: تحت تاثیر کارتل ساخت و ساز و با پیشرانه تسهیل در شرایط داوری و برد اقتصادی، استانداردهایی کمی و کالبد محور در خلق معماری را به طراح تحمیل می کند … ماخذ: نگارنده.
حلقه سوم: معماران (پیر، مرید، نومرید و نئومرید)
«خانه یی نو ساخت روزی نومُرید پیر آمد خانه او را بدید
گفت شیخ آن نو مرید خویش را امتحان کرد آن نکو اندیش را
روزن از بهر چه کردی ای رفیق؟ گفت: تا نور اندر آید زین طریق
گفت آن فرع است، این باید نیاز تا از این ره بشنوی بانگ نماز …» (مولوی)
حکایت خانه ای نوساختن نومرید حکایت حلقه سوم پروپاگاندای معماری و تاثیرگذارترین حلقه بر ذائقه عوام است. سالانه هزاران دانشجوی معماری از دانشگاه های کشور در مقاطع تحصیلی مختلف فارغ التحصیل می شوند و به دو دسته نومرید و نئومرید طبقه بندی می شوند. ضدمعماری بیشترین حق را به گردن نومریدان و نئومریدان دارد. نومرید که طراح معمار است و معماری را به طور آکادمیک از پیر (استاد) آموخته با کت و شلوار و کراوات، عصا قورت داده، خالقی توده محور و تحت تاثیر حلقه تبلیغات ضد معماری است و با خلق پروژه های متاثر از کارتل ساخت و ساز، در کنار فشارهای کمی گرایانه کارزار شهرداری، فرهنگ ضدمعماری را اشاعه می دهد. نئو مرید، به وفور در ضدمعماری معاصر ایران یافت می شود که با ادعای فراوان کار نومرید بخت برگشته را کپی کرده و هردم در حال تز دادن در مورد معماری خوب است. نئومریدان در حلقه ضدمعماری درگیر تبلیغات مریدان هستند. ظاهر داستان شاید نمای رومی و کلاسیک و آلوباند و مصری و غیره و ذلک باشد اما معماری در واقع هنر خلق فضاست. فضای معماری هم در میان این تبلیغات ذوب شده و چشم ها غرق ظاهر و بزک معماری تحت تاثیر تبلیغات مشخص و گزینشی می شود. پیشرانه این باب منافع شخصی و توهم معماری کردن است که نه تنها تحت تاثیر کارتل ساخت و ساز شکل می گیرد بلکه برای رسیدن به منافع شخصی در کنار تبلیغات عنوان شده، و تولید کالبد به هر قیمتی، نومرید و نئومرید توان تحمیل حداقلی پروژه خود به شهرداری قبل از بهره برداری و کارفرما پس از بهره برداری را ندارد. از طرفی ضعف در سیستم آموزشی و به بیراهه رفتن هنر معماری به مثابه خلق فضا در محیط آکادمیک و برتری کالبد در مجامع آکادمیک نومرید و نئومرید را به سمت ظاهر و کالبد به جای باطن معماری سوق می دهد. (تصویر 3)
تصویر 3- حلقه نومرید و نئومرید: با پیشرانه تسلط بر بازار طراحی تحت تاثیر کارتل ساخت و ساز و کارزار شهرداری و ضعف در سیستم آموزشی کالبد بدون محتوا را به حلقه ضدمعماری تزریق می کند. ماخذ: نگارنده.
حلقه چهارم: طبقه بورژوا
«آن شغالی رفت اندر خمِّ رنگ اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
پس برآمد پوشش رنگین شده که منم طاووس علیین شده […]
دید خود را سبز و سرخ و بور و زرد خویشتن را بر شغالان عرضه کرد» (مولوی)
پیشرانه طبقه بورژوا از لحاظ جامعه شناسی معاصر ایران، تمایز است. بعد فرهنگی مقوله تمایز و شکل گیری طبقات اجتماعی مثلا استقبال از نمای رومی، نوعی تمایز اقتصادی و خود برتر بینی را با شعارهای فریبنده ایجاد کرده است. این حلقه تحت تاثیر خروجی های منفعت طلبانه تبلیغات کارتل ساخت و ساز و نومریدان با هدف ارضای نیاز به تمایز در طبقه بورژوا شکل می گیرد. (تصویر 4) بنابراین برخی از معماران نوپا با توجه به سرمایه فرهنگی منتج از پروپاگاندای عنوان شده و سرمایه اقتصادی محدود بورژواها، شروع به اشاعه معماری اعجاب انگیز می کنند که محصول یا از سر تجارب اولیه معمار، میل به ضدمعماری دارد و یا با تجربه اعجاب زودگذر، چاشنی های عوام پسندانه و کالبدمحور را به ساخت و ساز تزریق می کند که سلیقه عامه تحت تاثیر تبلیغات کارتل ساخت و ساز، با تمایلات حداکثری به تمایز و تفاخر را عینیت بخشد. در نتیجه اگر امرزیبا برخواسته از مناسبات اجتماعی میان مخاطبان مشخصی از جامعه باشد، هنر بورژوا با پروپاگاندای عنوان شده، با تمایل به تمایز، هنر و دانش معماری را تبدیل به ضد معماری می کند.
حلقه پنجم: عامّه
«مر مرا تقلیدشان بر باد داد که دو صد لعنت بر آن تقلید باد» (مولوی)
پیشرانه عامّه در دامن زدن به این زنجیره، تفاخر به تشابه با متمایز است که به واسطه تقلید از سبک های پوپولیستی نومرید و نئومرید بدون حضور طراح شکل می گیرد. بخش اعظمی از پروژه های نود و نه درصدی ساخت و ساز در این بخش تولید می شود که طبقه متوسط جامعه با ترجیحات زیبایی شناسانه موج سبک های معماری نومرید و نئومرید که در خدمت هنر بورژوا شکل گرفته تقلید از طبقه متمایز را در دستور کار ساخت و ساز خود قرار می دهند. (تصویر 5)
تصویر5- حلقه نهایی زنجیره که عامه مردم در این حلقه هستند و تحت تاثیر تشابه به طبقه بورژوای متمایز بدون حضور مستقیم نومرید و نئومرید ضدمعماری را اشاعه می دهند. ماخذ: نگارنده.
نتیجه
به قول بوردیو کسی که سرمایه اقتصادی دارد سرمایه فرهنگی را به نام خود صاحب می شود و کسی که بتواند سرمایه فرهنگی را تولید کند، سرمایه اقتصادی را در دست دارد. از همین روی حرکتی زنجیره ای در ضد معماری ایجاد می شود بورژوا که سرمایه اقتصادی را دارد و برای تمایز و تشخص در طبقه خاص خود به دنبال تصاحب سرمایه فرهنگی است و آن دسته از ساختمان سازان معمار نما که سرمایه فرهنگی ایجاد می کنند، جمعیت چهار درصدی بورژوا را تحت تاثیر قرار می دهند و طبقه متوسط تحت تاثیر میدان فرهنگی غالب شده تمایل به پیوستن به جمعیت متمایز را دارند که تقلید انسانی ناآگاه از ناآگاهی دیگر است. در واقع تبلیغات گزینشی راس هرم که کارتل ساخت و ساز است بر رفتار و واکنش دیگر طبقات تاثیر گذاشته و با تسلط بر پیشرانه های هر سطح از هرم، ضدمعماری را جهت دهی می کند. این زنجیره، به صورتی هوشمندانه هر ازگاهی آپدیت شده و سبک های پوپولیستی ضدمعماریِ جدیدی را به معماری معاصر ایران تزریق می کند. (تصویر 6)
در نتیجه در حلقه پروپاگاندای معماری معاصر ایران، ذینفعان در راس هرم با نشانه گیری به سمت طراحانی که با عدم تعهد یا عدم آگاهی به بازخورد عملِ ضدّ معمارانه خود، با هدف انحصاری کردن بازار طراحی، ذائقه زیبایی شناسی مردم را بدون توجه به زیرساخت های فرهنگی و هویت معماری به سمتی مشخص هدایت می کنند که منجر به شکل گیری ضدمعماری یا معماری اعجاب انگیزی می گردد که از لحاظ کالبدی عمر دید ندارد و طراح را با هدف جذب مخاطب، درگیر ظاهر و کالبد کرده و در نتیجه تولید فضای معمارانه ندارد. عدم آگاهی، ضعف در سیستم آموزشی، تبلیغات منفعت طلبانه و گزینشی، نگاه کالبد محور و هژمونی تمایز، معماری نخبه گرا را به ضد معماری تبدیل کرده است. نتیجه حال حاضر معماری معاصر ایران است. هدف از این نقد تنها توسعه آگاهی عموم مردم و اندیشمندان معماری است، که قفل اندیشه ای که توسط کارتل ساخت و ساز بر اذهان زده شده است، به واسطه «نقد فرایند تولید ضدمعماری» تلنگری خورده و انتخاب آگاهانه تر و هوشمندانه تر در خلق و تولید فضا صورت گیرد.
تصویر6- حلقه ضدمعماری معاصر ایران. ماخذ نگارنده.